صفات دین در قرآن
نویسنده: محمدمهدی تقدسی
یکی از صفاتِ واژهی دین در قرآن کریم، صفت «قیم» است. این واژه 6 بار به عنوان صفت دین به کار رفته است. لذا از منظر قرآن هم خود دین فی نفسه قیم است و هم مسلمانان موظف گشتهاند، این دین قیم را اقامه کنند (أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ)، یا آنکه اقامهی وجه کنند به سوی این دین قیم. در این بخش ابتدا به تحلیل لغوی واژهی «قیم» میپردازیم و سپس به بررسی آیه و نیز ویژگیهایی که برای این دین قیم ذکر شده است، خواهیم پرداخت.
الف. معنای لغوی واژهی قیم
ابن اثیر در «النهایه» میگوید:
قوله تعالی: «دِینًا قِیَمًا» أی قائما. (1) و «ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ» أی المستقیم الذی لازیغ فیه و لا میل عن الحق. (2)
«واژه قیم در آیه شریفه «دِینًا قِیَمًا» به معنای قائم و ایستاده است. و در آیه «ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ» یعنی مستقیمی که گمراهی در آن نیست و از حقیقت هم انحراف پیدا نمیکند.»
ابن منظور نیز در «لسان العرب» میگوید:
«قوله تعالی: دِینًا قِیَمًا، أی قائما» (3) و معنی الدین: الملة کأنه قال و ذلک دین الملة القیمه. (4)
قیم در کلام خداوند متعال «دِینًا قِیَمًا» یعنی قائم و ایستاده و معنای دین ملت است مثل اینکه گفته باشد و ذلک دین الملة القائمه، آن دین ملتی است که ایستاده و پابرجاست.
همو در معنای آیه «ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ» میگوید:
«و فی الحدیث: ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ أی المستقیم الذی لا زیغ فیه و لا میل عن الحق. و قوله تعالی: و وَذَلِكَ دِینُ الْقَیِّمَةِ، أی دین الأمه القیمه بالحق و یجوز أن یکون دین الملة المستقیمه، قال الجوهری: إنما أنثه لأنه أراد الملة الحنیفیه. و فی التنزیل: وَذَلِكَ دِینُ الْقَیِّمَةِ، أی الأمه القیمه. و قال ابوالعباس و المبرد: ههنا مضمر، أراد ذلک دین الملة القیمه و فی التنزیل العزیز: دینا قِیَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِیمَ. و قال اللحیانی دِینًا قِیَمًا أی مستقیما، قال أبوإسحق: القیم هو المستقیم.» (5)
«در حدیث آمده است که ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ یعنی مستقیمی که گمراهی در آن نیست و از حقیقت منحرف نمیشود. و کلام خداوند متعال که میفرماید وَذَلِكَ دِینُ الْقَیِّمَةِ یعنی دین امتی که قیام کننده به حق هستند و میتواند این گونه باشد: دین ملت مستقیم، جوهری در این زمینه گفته است: قیمه را مؤنث آورده است زیرا منظورش ملت حنیفیه بوده است. و در قرآن آمده است: وَذَلِكَ دِینُ الْقَیِّمَةِ یعنی امت قیم. ابوالعباس و مبرد هم گفتهاند: در اینجا یک کلمه مضمر است و منظور دین ملت قیم بوده است. در آیه دیگری در قرآن آمده است: «دِینًا قِیَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِیمَ» . لحیانی نیز در این زمینه گفته است: «دِینًا قِیَمًا یعنی دین مستقیم و ابواسحاق نیز گفته قیم همان مستقیم است.»
طریحی نیز در «مجمع البحرین» میگوید:
قوله «دِینًا قِیَمًا» هو فعیل من قام، و هو أبلغ من المستقیم، باعتبار الزنه. و قیم: قائم. (6) قوله «وَذَلِكَ دِینُ الْقَیِّمَةِ» قال الشیخ أبوعلی: و قیل دین الملة القیمه. و الشریعه القیمه.» (7)
واژه قیم در آیه «دِینًا قِیَمًا» بر وزن فعیل از قام است، که این واژه به اعتبار وزنش بلیغتر از مستقیم است. و معنای قیم ایستاده و قائم است. درباره آیه «وَذَلِكَ دِینُ الْقَیِّمَةِ» شیخ أبوعلی گفته: در این باره گفته شده به معنای دین ملت قیم است یا به معنای شریعت قیم.»
زبیدی نیز در تاج العروس این گونه میگوید:
«قوله تعالی دِینًا قِیَمًا أی قائماً. (8) و در معنای دین القیمة میگوید: معنی الدین الملة کأنه قال و ذلک دین الملة القیمه (9) در جای دیگر نیز میگوید: و أمر قیم مستقیم و خلق قیم حسن.» (10)
بنابراین از مجموع این سخنان میتوان دریافت که واژه قیم از نظر لغوی به معنای قائم، مستقیمی است که هیچ گمراهی و انحرافی ندارد و معتدل میباشد.
ب. ویژگیهای دین قیم
قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ دِینًا قِیَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِینَ. (11)
(بگو: «آری! پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است: دینی پایدار، آیین ابراهیمِ حق گرای! و او از مشرکان نبود.)
کلمه قیم مخفف قیام است و توصیف دین به آن برای مبالغه در این است که دین بر مصالح بندگان قیام دارد، بعضی هم گفتهاند: این کلمه به معنای قیم و سرپرست امر است. در این آیه خدای تعالی پیغمبر گرامی خود را دستور میدهد که به مردم بگوید: پروردگارش او را به هدایت الهی خود به سوی صراط مستقیم و آن راه روشنی که قیم بر سالکان خویش است و تخلف و اختلاف در آن راه ندارد دینی که- چون مبنی بر فطرت است- به بهترین وجهی قائم به مصالح دنیا و آخرت انسانی است هدایت فرموده، همچنان که ابراهیم را به آن دین حنیف و یا به عبارت دیگر آن دینی که از انحراف شرک به سوی اعتدال توحید متمایل است هدایت فرمود.
«إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِی كِتَابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِیهِنَّ أَنفُسَكُمْ وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِینَ كَآفَّةً كَمَا یُقَاتِلُونَكُمْ كَآفَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ». (12)
(در حقیقت، شماره ماهها نزد خدا، از روزی که آسمانها و زمین را آفریده، در کتاب [علمِ] خدا، دوازده ماه است؛ از این [دوازده ماه]، چهار ماه، [ماهِ] حرام است. این است آیین استوار، پس در این [چهار ماه] بر خود ستم مکنید و همگی با مشرکان بجنگید، چنانکه آنها همگی با شما میجنگند و بدانید که خدا با پرهیزگاران است.)
کلمه ذلک در جمله ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُاشاره به حرمت چهار ماه مذکور دارد و کلمه دین همانطوری که اطلاق میشود بر مجموع احکامی که خداوند بر انبیای خودش نازل کرده (از قبیل دین موسی، دین عیسی و دین خاتم انبیاء (صلَّی اللهُ علیه و آله وسلم)، همچنین بر بعضی از احکام نیز اطلاق میشود و بهمین جهت معنای جمله مورد بحث این میشود که: تحریم چهار ماه از ماههای قمری، خود دینی است که مصالح بندگان را تأمین و تضمین مینماید.
«مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاءً سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ». (13)
(شما به جای او جز نامهایی [چند] را نمیپرستید که شما و پدرانتان آنها را نامگذاری کردهاید و خدا دلیلی بر [حقانیت] آنها نازل نکرده است. فرمان جز برای خدا نیست. دستور داده است که جز او را نپرستید. این است دینِ درست، ولی بیشتر مردم نمیدانند.)
کلمه قیم به معنای قائم به امری است که در قیام خود و تدبیر آن امر قوی باشد. و یا به معنای کسی است که قائم به پای خود بوده دچار تزلزل و لغزش نگردد. معنای آیه این است که: تنها دین توحید است که قادر بر اداره جامعه و سوقش به سوی سرمنزل سعادت است و آن تنها دین محکمی است که دچار تزلزل نگشته تمامی معارفش حقیقت است و بطلان در آن راه ندارد و همهاش رشد است و ضلالتی در آن یافت نمیشود و لیکن بیشتر مردم به خاطر انس ذهنی که به محسوسات دارند و به خاطر اینکه در زخارف دنیای فانی فرو رفتهاند و در نتیجه سلامت دل و استقامت عقل را از دست دادهاند، این معنا را درک نمیکنند آری، اکثریت مردم را کسانی تشکیل میدهند که همه همشان زندگی ظاهر دنیا است و از آخرت روی گردانند. اما اینکه گفتیم رشد در پیروی دین توحید است و معارفش همه حقیقت و مطابق با واقع است در بیان و توضیحش همان برهانی که یوسف (علیه السلام) اقامه کرده بود کافی است. و اما اینکه گفتیم تنها دین توحید قادر بر اداره جامعه انسانی است دلیلش این است که نوع انسانی وقتی در سیر زندگیش سعادتمند میشود که سنن حیاتی و احکام معاش خود را بر اساس حق و مبنایی که مطابق با واقع باشد بنا نماید و در مقام عمل هم بر طبق آن عمل نماید، نه آنکه بر مبنای باطل و خرافی و فاقد تکیه گاهی ثابت بنا کند. (14)
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَت اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ». (15)
(پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدا تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمیدانند.)
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ یَوْمٌ لَّا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ». (16)
(پس به سوی این دین پایدار روی بیاور، پیش از آنکه روزی از جانب خدا فرا رسد که برگشت ناپذیر باشد و در آن روز [مردم ] دسته دسته میشوند.)
این آیه تفریع بر مطالبی است که در آیات قبل از آن آمده است و معنایش این است که: وقتی شرک و کفر به حق چنین سرانجامی داشت و وبالش گردنگیر مرتکب شوندگانش میشود، پس رو به سوی دین مستقیم کن.
«وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاء وَیُقِیمُوا الصَّلَاةَ وَیُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِینُ الْقَیِّمَةِ». (17)
(و فرمان نیافته بودند جز اینکه خدا را بپرستند و در حالی که به توحید گراییدهاند، دین [خود] را برای او خالص گردانند و نماز برپا دارند و زکات بدهند و دین [ثابت و] پایدار همین است.)
علامه طباطبایی میفرماید «وَمَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِیَعْبُدُواْ الله...» میفهماند که آنچه بدان دعوت شدهاند و مأمور به آن گشتهاند، دینی است قیم، که مصالح اجتماع بشریشان را تأمین میکند، پس بر همه آنان لازم است به آن دین ایمان آورند و کفر نورزند. رسالت این رسول جز این نبود که به مشرکین و اهل کتاب بفهماند از طرف خدا مأمورند الله تعالی را به عنوان یگانه معبود خالصانه بپرستند و چیزی را شریک او نسازند و نماز را بپا داشته زکات را بدهند و دین قیم هم همین است. به عبارت دقیق تر و نیز به بیان سازگارتر با آنچه که قرآن درباره دین قیم دارد: انسان یکی از حقایق این عالم است که وجودش مرتبط با تمامی عالم میباشد و این موجود نیز در نوعیتش غایتی دارد که همان سعادت او است و برای رسیدنش به آن، خط مشی و مسیری برایش معین شده، همانطور که سایر انواع موجودات نیز چنینند. پس هستی عام عالمی انسان و هستی خصوصیاش وی را مجهز به قوا و آلاتی کرده که مایه سعادت و کمال اوست و طریقی از اعتقاد و عمل برایش معین کرده که او را به آن سعادت میرساند. پس طریقی که آدمی را به سعادت برساند یعنی اعتقادات و اعمالی معین- واسطه بین او و بین سعادت او است که نامش را دین و یا سنت حیاتی میگذاریم که به مقتضای نظام عام عالمی و نظام خاص انسانی تعیین یافته است. و به عبارتی دیگر آن را فطرت نام میگذاریم و این طریق و این واسطه تابع آن نظام است. و این همان است که خدای تعالی به آناشاره نموده و میفرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ». پس معلوم شد که آن سنت حیاتی که سالک خود را به سعادت انسانیاش میرساند یک سنت است، سنتی است که نظام عالمی و آدمی آن را اقتضاء دارد. (18)
نظرات شما عزیزان: